کاش عاشق بودی!(محکوم شدم به جرم عاشقی)
این نوشته ها را تقدیم میکنم به کسی که رفت اما حس بودنش تاابدهمراه من است. وتقدیم میکنم به
کسانی که مثل من دردسنگین جدایی روتحمل کردن خورد شدن وهیچ چیزنگفتن جزسکوت که بلندترین
صدابود(برگرفته ازکتاب کاش عاشق بودی نوشته ی لیلا خراسانی فر)
گفتی:
بایدجملات عاشقانه ی تورابدزدم
گفتم: جملات من عاشقانه نیستند
این منم که عاشقم
گفتی: پس من باید تورا وعشق تورا بدزدم
من لبخند زدم
وتوهیچ وقت نفهمیدی
که عشق دزدیدنی نیست
خوب من
این روزها،آرزو میکنم
کاش عاشق بودی
![]()
پرسیدی:
ازکدامین فصل بیشترین خاطره را داری؟
گفتم فصل اول ، صفحه اول
خندیدی وگفتی : توهمیشه پیچیده حرف میزنی
ساده بگو
فصل بهار، ماه فروردین
من خندیدم
وتوهرگزنفهمیدی منظورمن
فصل عاشقانه ی اولین کتابی بود
که به من هدیه دادی
وروی صفحه اول آن نوشتی:
خوب من
![]()
گفتی :
دوستت دارم
پرسیدم : چقدر؟
گفتی : بی نهایت
خوب من
این روزها فکرمی کنم
درفرهنگ لغت
کلمه ی بی نهایت اشتباه تعریف شده !
چون دوست داشتن تو
هم آغازداشت ، هم پایان
ومن مطمئنم
که توهیچ وقت دروغ نمی گویی !
![]()
پرسیدی:
فکرمیکنی کسی بتواند بیشترازمن تورا دوست داشته باشد؟
گفتم : نمی دانم ونمی خواهم که بدانم
اما این را می دانم
که هیچ کس نه می تواند ونه خواهد توانست
بیشترازمن تورا دوست داشته باشد
خوب من
اگرمعنی جمله ام را هنوزنفهمیده باشی !
یقین دارم
یکی ازاین روزهای نزدیک خواهی فهمید.
![]()
گفتی:
بیاآرزوهایمان رابنویسیم
وتوساعت ها نشستی
نوشتی ونوشتی
ومن باخاطری آسوده ساعت ها نشستم
ومشتاقانه نگاهت کردم .
کاغذهایمان را جابه جا کردیم
نوشته های توطوماری بود از آرزوها
ومن سهم کوچکی بودم
درمیان آن همه خواسته ی تو
کاغذمن اماسفیدبود!
پرسیدی : پس آرزوهای توکجا هستند؟
خندیدم وگفتم: آرزوی من نوشتنی نبود
آخرتوتنها آرزوی منی
خوب من
آرزوی من براورده نشد
امامن هرروزبرای آرزوهای تودعامی کنم
واژه های باران